شخصی را گویند که مانند دیوانه ها سلوک کند و براه رود. (برهان) (از آنندراج). این ترکیب در ناظم الاطباء (دیوانه دو) آمده و ظاهراً سهو است. (یادداشت لغتنامه)
شخصی را گویند که مانند دیوانه ها سلوک کند و براه رود. (برهان) (از آنندراج). این ترکیب در ناظم الاطباء (دیوانه دو) آمده و ظاهراً سهو است. (یادداشت لغتنامه)
آن که در هیچ کاری افراط و تفریط نمی کند. (ناظم الاطباء). معتدل که نه به افراط گراید و نه به تفریط. معتدل درعقاید و اعمال. متوسطالسیر. (یادداشت مؤلف). متوسطدر افعال و اقوال. (آنندراج). مقتصد، میانه رو در نفقۀ عیال یعنی نه مسرف و نه تنگ گیر. (منتهی الارب)
آن که در هیچ کاری افراط و تفریط نمی کند. (ناظم الاطباء). معتدل که نه به افراط گراید و نه به تفریط. معتدل درعقاید و اعمال. متوسطالسیر. (یادداشت مؤلف). متوسطدر افعال و اقوال. (آنندراج). مقتصد، میانه رو در نفقۀ عیال یعنی نه مسرف و نه تنگ گیر. (منتهی الارب)
آنکه خوی و طبیعت او مانند دیوانگان باشد. (از ناظم الاطباء) : از آن بوالفضولان بسیارگوی وز آن بوالحکیمان دیوانه خوی. نظامی. از بیقراری دل دیوانه خوی من زنجیر توتیا شد و زندان بگرد رفت. صائب
آنکه خوی و طبیعت او مانند دیوانگان باشد. (از ناظم الاطباء) : از آن بوالفضولان بسیارگوی وز آن بوالحکیمان دیوانه خوی. نظامی. از بیقراری دل دیوانه خوی من زنجیر توتیا شد و زندان بگرد رفت. صائب